به_قلم_خودم
برای غربت
می نویسم برای بانویی که با غربت دست و پنجه نرم می کند .
می نویسم برای بانویی که مادر کنارش نیست .
برای بانویی که نه خواهر نه برادر و نه پدر نزدیکش نسیت . مادر را جدا می نویسم چون داستانش با همه فرق می کند .
من مینویسم ، می نویسم برای همان بانویی که به خانواده ای جدید آماده ، خانواده ای که این بانو هر چقدر هم مهربان باشد و سعی کند انس بگیرید با آنها و حتی اگر بهترین خانواده دنیا هم که باشند . سر یک بگومگو روزمره نتیجه اش میشود یک جمله : غریبه که دلسوز آدم نیست!!!
می نویسم برای همان بانوی غریبی که هرگاه مادر احوال زندگی اش را بپرسد . برای دل بی تاب مادر هم که شده باید همه چیز را به بهترین شکل شرح دهد و حق گلایه و درد و دل ندارد زیرا با کوچک ترین درد او دل مادر ویرانه می شود .
می نویسم برای همان بانویی که کسی برای درد دل های غربیبی اش ندارد . اگر به همان غریبه ها بگوید متهم میشود به احساسی بودن و بزرگ جلوه دادن چیز های بی اهمیت یا عالم آدم آگاه از درد و دل هایش ، چون این بانو بعد از سالها هنوز شخص مورد اعتمادی را پیدا نکرده .
و این بانو برای تسکین درد غریبی اش تنها یک راه دارد ؛
اینکه به سراغ کسی برود که از او غریب تر است کسی که با عمق وجوش فاجعه غربت را چشیده ، دیده و لمس کرده کسی که برای توصیف عمق غربتش کلمه ای نیافت .
آری بانو جان هر گاه که دلت به تنگ آمد ، صدایش بزن ، با او حرف بزن ،او صدایت را می شناسند او بوی غربت را به خوبی استشمام می کند . او سریع تر از چیزی که فکر می کنی پیدایت میکند و برای درد هایت مرحم می آورد ، مرحمی که شبیهش در دنیا نیست .
او به ظاهر زنده نیست . اما از من غریب بشنو که فقط ، به ظاهر است .
می گویند او دیگر نفس نمیکشد اما اگر با عمق دلت صدایش بزنی؛ با نفسش ، زندگیت را گرم میکند .
شاید خدا او را غریب کرده که آشنای من و تو باشد .
#اسلام_و_علیک_یاعلی_بن_موسی_الرضا
#نویسنده_Ymf
#به_قلم_خودم
#برای_دل_خودم
#تولیدی